دکتر نوشت

ساخت وبلاگ

سلام دوستان

متاسفانه ما کرونا گرفتیم

مامان و بابام چهارمین شبه که بیمارستان بسترین و من خونه تنهایی با کرونا میگذرونم

خداروشکر نوع خفیفش رو گرفتیم اما مامان و بابام باید بستری میشدن

بعدا میام و از این چندین وقت که گذشت مینویسم

اما فعلا باید خیالم جمع بشه که مامان و بابا برگشتن خونه

برامون دعا کنید که زودتر خوب خوب بشیم❤

+حتما وقتی اومدم بهتون سر میزنم خیلی دلم براتون تنگ شده

دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:36

این چندین روز اتفاقات خیلی زیادی افتاد اما مهم ترینش همین کرونایی بود که گرفتیم و باعث شد نتونم بیام و بهتون سر بزنم خداروشکر که به خیر گذشت و الان هممون حالمون خوبه فقط بی حالی داریم و یه وقتایی سرفه میکنیم که طبیعیه و تا ریه هامون بازسازی بشه طول میکشه خیلی روزای سختی رو گذروندیم و الان خداروشکر میکنم که سالمیم ممنونم از همتون که کامنت گذاشتید و احوالمو پرسیدید ادامه مطلب با رمز قبلیه دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:36

خواهرزاده م بیمارستان بستری شد چون ایمنی بدنش یهویی بالا رفت و هموگلوبینش به شدت افت کرد اون یکی خواهرزادمم سه روز بخاطر عفونت روده بیمارستان بود،دوتا دیگه م حال چندان خوبی نداشتن بابامم جمعه حالش بد شد و دم غروب فهمیدم آقای میم هم حالش خوب نیست ساعت دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:36

روزی که رفتیم پارک نیاوران و توی بارون قدم زدیم یکی از بهترین خاطرات زندگی منه اون روز رفتیم پاساژای اطراف پارک نیاورانو گشتیم و برگشت به قدری بارون شدید شده بود که تا ماشین دویدیم وقتی رسیدیم تو ماشین از ته دلم اقای میم رو بوسیدم و بهش گفتم که خوشح دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:36

قبل از عید خانواده اقای میم اومدن خونمون و قرارها گذاشته شدبله برونم هشتم شد. نشونم رو باهم رفتیم خریدیم و بعدش رفتیم خونشون و مامان و باباش حلقه م رو دیدن کلی خوشحال شدن و بهمون تبریک گفتن روز اول عید بعد از سال تحویل اقای میم اومد دنبالم تا باهم ب دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:36

روز قبل از بله برون تقریبا همه چیز دیگه اوکی شده بود و خانواده ها زحمت همه چیزو کشیده بودن از نوبت گرفتن توی ارایشگاه تا گل آرایی استند و درست کردن جایگاه و چیدن صندلیا روز قبل از بله برون قرار شد بریم ازمایش که خیالمون جمع باشه که این چهارماهی که با دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:36